خب بچه ها تصمیم گرفتم داستان رو اینجا بزارم اما داخل وب پلگ هم بکلیک میزارم برین ادامه تا پارت دوم رو بخونین

با حرفی که زد از ته دل خوشحال شد اما نمیتوانست کاری بکند زیرا ممکن بود کاگامی همه را علیه او شورش کند زیرا کاگامی دختر پادشاه آمریکا بود پس با حدیت کامل گفت

آدرین: کاگامی اتاق دختره کجا بود

کاگامموهایش را کنار زدو گفت 

کاگامی: اتاقی که من توش بودم

آدرین به سرعت سونیک خودش را به اتاق رساند در زد اما کسی جواب نداد دوباره زد اما بازم هم خبری نشد ترسید نکند برای مرینت اتفاقی افتاده باشد نگران شد پس خودش در را باز کرد وقتی وارد اتاق شد با مرینت که با حوله روی تخت خوابیده بود ترسش ریخت رفت بالایرسر مرینت و زیر لب چنین گفت

آدرین :ملکه زیبای من بیدار شو حیف نیست چشای اوقیانوسیت رو از من مخفی میکنی به خدا این انصاف نیست بیدارشو دیگه

مرینت با صدای آدرین به خود آمد اما نمیدانست آن فرد آدرین است رو کرد به صاحب صدا وقتی آدرین را دید ابروهایش در هم کشیده شد و با داد بلندی گفت

+ تو اینجا چه غلطی میکنی

-هی آروم تر گوشم پاره شد میخواستم ببینم پرنسس خفته من در چه حاله

+یه دفعه دیگه فقط یه دفعه دیگه به من بگی پرنسس خفته من میدونم و تو من دیگه پرنسس تو نیستم تو به من با اون دختره چندش خیانت کردی

-آخه خانومم خوبه بهت گفتم من به اجبار بابام با کاگامیم چرا درک نمیکنی 

+آره جون خودت پس من بودم داشتم کاگامی رو میبوسیدم

-ای خدا چرا تو باور نمیکنی اگه من با کاگامی نباشم کل قلمرو به هم میریزه

+خب برو با اون دیگه چیکار من داری 

-خودتم میدونی من کاگامی رو نمیخوام پس میحوام عشقم پیش تو مخفی بمونه هیشکس درمورد عشق منوتو ندونه

+اما من دیگه تورو دوست ندارم مم عاشق یه نفر دیگم

-اول تا آخر مال خودمی پس تلاش نکن

+تو اصلا میدونی باکیم

-هوم نه 

+ من با لوکام و دیگه نو برام ارزشی نداری

-چی گفتی تو داری وقتت رو با اون پسره ه*ز* میگزرونی

+اولا باهاش درست صحبت کن ثانیا منو اون عاشق همیم پس نیازی نمیبینم تو برام تعیین تکلیف کنی

-هه تو لوکا رو نمیشناسی اون یه پسر هوس بازه اون هر وقت به خواد بهت دست میزنه پس باید حواست رو جمع کنی اما من اینطوری نیستم 

+نه لوکا یه هوس باز نی.....

مرینت نتوانست چیزی بگوید زیرا صدای ناحنجاری حرف اورا قطع کرد

-آدرین تو داخل اتاق این دختر چیکار میکنی

آدرین که دیگر نمیتوانست کارهای کاگامی را تحمل کند سریع.........

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نیا پایین

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ده میگم نیا چرا داری میای

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خب حالا که اومدی برو پایین

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خب رسیدی خب چیکار کنم کرم ریزی داشتم برو ادامه رو بخون

سریع لب هایش را روی لب های نرم مرینت گذاشت و تا توانست از لب های شیرین مرینت لذت برد کاگامی بادیدن این صحنه بسیار عصبانی شد و سریع بدون هیچ حرفی به سمت پادشاه رفت

آدرین که دیگر نفسی برایش نمانده بود به اجبار دل از لب های مرینت کند مرینت که هنوز در شوک بود چیزی نگفت بعد از پنج دقیقه به خودش آمد اما هنوز باور نمیکرد که آدرین همچین کاری کرده باشد در حال فکر کردن بود کن ناگهان


خب اینم از پارت دوم امیدوارم دوست داشته باشین برای پارت بعد یه ۶ تا کامنت بدین مرسی