مودونم خیلی گشادم نکشیتم

💔یه نگاهی به پرنسس جاستیس انداختم با چیزی

که دیدم قلبم درد گرفت اون داشت گریه میکرد این

باعث میشد قلبم بیشتر درد بگیره یه آخ بلند از سر

درد سر دادم که باعث شد همه توجه ها روی من

جلب شه با صدای بغض دار روبه پرنسس جاستیس

که داشت با تعجب نگام میکرد گفتم 💔

😢میبینی به روز قلب من چی اومده؟؟؟ میدونم

قلب تو ام مثه قلب من الان حسابی درد میکنه...

میدونم الان دلت میخواد داد بزنی و بگی چرا باهام

اینکارو کردی؟؟مگه من چیم از اون دختره کمتر بود

که منو قبول نکردی؟؟چرا باهام سردرفتار میکنی؟؟

چرا منو فقط به عنوان یه دوست میبینی؟؟ چرا

نمیای قلب شکسته من رو ترمیم کنی؟؟؟ چرا باهام

صمیمی تراز این چیزی که هست نمیشی؟؟؟ درست

میگم نه؟؟؟ نگو نه که باور نمیکنم چون میدونم

داری انکارش میکنی😢

💔داشتم بابغض به پرنسس جاستیس نگاه میکردم

که صدایی منو به خودم اورد اون صدا فقط صدای

خبرنگار پاریس بود که میگفت💔

👩سلام گیج نشین این فقط یه اخباره من نادیا

شاماک هستم همین الان یه خبر به دستم

رسید...انگار یه قهرمان جدید به اسم مولتی موس

داریم که انگار برای اینکه آکوماتیز امروز رو شکست

بده فقط میخواد باهاش حرف بزنه اونم بدون هیچ

بحث و دعوایی انگار آکوماتیز امروز خوش قلب

ترین دختر مدرسه دوپان یعنی مرینت دوپن چنگ

هست و با نام پرنسس جاستیس آکوما تیز شده و

چیزی که خیلی عجیبه اینه که لیدی باگ هنوز

نیومده یعنی اتفاقی برای لیدی باگ اوفتاده یا کسی

که آکوما تیز شده لیدی باگ هست؟؟👩

💔نگاهی که پر از ناراحتی و بغض بود رو به

مرینت یا همون پرنسس جاستیس دوختم بعد با

همون بغض بنلد شدم و رو به مردمی که پایین برج

ایفل وایساده بودن که ببینن کی برنده میشه با

همون صدای بغض آلود گفتم💔

😢شما واقعا ندیدین که یه نفر بدون جنگ و دعوا

یه مشکل بزرگ رو حل کنه؟؟؟ من یه ایرانیم و

مسلمونم من یه پیامبر دارم به اسم حضرت

محمد(ص) ایشون تمام کسایی که باهاشون بدرفتار

میکردن و یا حتی باهاشون دشمن بوده رو با

صحبت مشکلاتشون رو حل کرده و تمامشون رو

روی زمین نشونده منم ایشون رو الگوی خودم دادم

و با صحبت میخوام یه آکوما تیز رو نابود کنم😢

💔همه داشتن با تعجب بهم نگاه میکردن چون برام

مهم نبود اینا از اسلام هراسانن چرا باید بهشون

احترام بزارم الان حقشونه ولشون کنم و برم تا

پرنسس جاستیس همه رو نابود کنه اما به احترام

پیامبر این کارو نمیکنم چون پیامبر هم به دشمناش

کمک میکرد پس منم با تمام وجودم بهشون کمک

میکنم چون اینا هم انسانن و تمام انسانا حق زندگی

دارن پس رفتموسمت پرنسس جاستیس و با

مهربونی بهش گفتم 💔

😊بیا با مهربونی همه چیز رو تموم کنیم😊

💔یه دفعه پرنسس جاستیس از بالا افتاد و رو دو

زانو نشست که یه پروانه خوشمل سفید از کیفش

بیرون اومد و به مرینت قبلی خودمون برگشت

نگاهی به مردم و متعجب انداختم و گفتم💔

😊ما میتونیم با مهربونی هر کاری رو انجام بدیم

پس همیشه باهم مهربون باشین😊

این داستان ادامه دارد.....


مودونم موخواین جیرم بیدین

اما اگه جیرم بودین دیگه کسی نیست که داشتانامو ایدامه بده

حالا بوخی

بلای پالت بعد 16 تامنت و 10 لایک 

تنکیو

بابای

راستی همینجا هم کامنت بدین