پارت پنجم زندگی من به میراکلس متصل است

adrina adrina adrina · 1399/08/09 15:13 · خواندن 3 دقیقه

بورین ایدامه

به جای آلیا کاگامی جواب داد

(ک=کاگامی.م=مرینت.آ=آلیا.د=آدرین.)

ک:معلومه که نمیتونه چیزی بگه چون خیلی دست و 
پا چلفتی و دیوونه ست

-هوووووو یواش برو تا بهت برسیم به قول خودت

از چیزی که نمیدونی حرف در نیار

کاگامی که عین یه گاو وحشی عصبی شده بود داد زد

ک=درست حرف بزن دختره...

با حرفی که آلیا زد حرف داخل دهنش ماسید

آ:اولا درست صحبت کن ثانیا تا نزدم شل و پلت کنم

گمشو از اینجا بیرون آسیایی

ماتوندم حرف آخرش داشت به منم فحش میداد

پس با خونسردی تمام به آلیا گفتم

-آلی جون منم آسیایی هستم

آ:میدونم عشقم

وقتی گفت میدونم دلم آروم گرفت اما این آرومی

زیاد دووم نیورد چون صدای گریه مرینت آزارم

میداد آدرین هم ناراحت بود ناراحتی مرینت رو

میدونستم اما مال آدرین رو نه بغض گرفتم شرو کردم به گریه کردن نمیدونم چقدر بود که داشتم گریه میکردم اما صدایی منو به خودم اورد

صداهه:آدرین آگرست کجاییییییییی

این صدا خیلی برام آشنا بود نه نه نه این صدای مرینت بود نکنه آکوماتیز شده رفتم بیرون که با دیدن مرینت خشک شدم داد زدم

-ممممممممررررررریییییییننننننتتتتتتت ااااایییییننن کککااااررررر ررررررووووووو نننننککککننننننن بببببهههههههشششششش ققققققلللللللببببببههههههههه کککککککککککننننننننن
مرینت با همون صدای دلنشینش گفت

م=نه آدرینا من دیگه مرینت نیستم من پرنسس

جاستیس هستم(ملکه بدشانسی)

ترسیدم منی که هیچ وقت نمیترسیدم منی که همیشه شجاع بودم
گریه کردم منی که داخل بدترین شرایط میخندیدم منی که وقتی داداش کوچیکم رو از دست دادم بازم خندیدم منی که عشقم رو از دست دادم اما بازم گریه نکردم الان دارم اونا رو داخل یه ثانیه خلاصه میکنم میدونستم مرینت خیلی سختشه میدونستم شکست عشقی چقدر سخته میدونستم تنهایی چقدر سخته میدونستم........درد عاشقی چقدر  سخته پس با بغض اونجا رو ترک کردم رفتم پشت یه دیوار که یه موش پرنده اومد سمتم و گفت

موش پرنده:سلام اسم من مولو هست من به تو قدرت های جادویی میدم فقط کافیه این عینک رو بزنی و بگی مولو گتس کوییکی

یه لحظه موندم چی بگم قدرت جادویی اونم از یه موش بگیرم بلا به دور

مولو=بهم اعتماد کن

بعد از حرفش به طرف یه پیرمرد که داشت با لخند میزد اشاره کردو گفت

مولو=اون پیرمرد رو میبینی اون اسمش مستر فو هست اون نگهبان میراکلس ها هست و اون تورو به عنوان مولتی موس انتخاب کرده

کف کردم الان من چی بگم نگا دور و برم کردم و گفتم

-میشه بگین قدرت من چیه؟

مولو لبخند رضایت بخشی زد و گفت

مولو=تو یه طناب داری که میتونی از اون به عنوان یویو استفاده کنی همچنین وقتی بگی
 مولتی موس تو به چند تا از خودت تبدیل میشی

کلا کیش و مات موندم اما باید به کت نوار کمک میکردم پس گفتم

-مولو گتس کوییکی

وقتی تبدیل شدم یه نگاهی به خودم کردم واو
یه لباس خاکستری و صورتی که به نظر چسب میومد اما خیلی راحت بود
موهای خرمایی بلوندم هم به حالت دوگوش بالای سرم بسته شده بود عینکی که زده بودم خیلی خوشگلم کرده بود اما وقت برای زیر رو کردن خودم نداشتم پس به سمت پرنسس جاستیس وقتی رفتم ........



این داستان ادامه دارد


بچه ها همینجا نظر بدین ممنون

راستی برای پارت بعد =10 کامنت

راستی اگه کامنتا پر شدن دلیل نمیشه که شما کامنت ندین